-
خواهش
شنبه 2 آبانماه سال 1388 08:44
خواهش میکنم.. همه حرفهاتو.. فقط اینجا بنویس.. تا یک آرشیو برای مرور صحبت ها باشه ... ممنون . .
-
بایگانی ۵ ساله
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 11:12
گفت : چند تا کتاب...چند تا کارت.. CD. ...یه گوشی موبایل... یه سکه طلا...یه خلخال فیروزه ای... و یه عالم خاطره تلخ رفت توی یه جعبه و تموم شد. فقط تونستم رو جعبه بنویسم: بایگانی 5 سال! گفتم : پس اونهمه عشق و محبت چی اون رفت تو جعبه ؟ پس ساعت ها و روزهای که عاشقانه دنبال کارت از این دانشگاه به اون دانشگاه میومدم واسه...
-
پاسخ های درخواستی
شنبه 11 مهرماه سال 1388 17:45
با سلام خدمت خانم دکتر نمیدونم تو چرا این همه خود خواه شدی .. آخه باباجون ۶ ماه پیش خودت گفتی نمیخوای من باشم .. خودت خواستی برم .. منم رفتم .. حالا من مقصرم .. عجب بساطیه ها.. من فقط خواستم تبریک بگم همین .. نیومدم از بودن یا نبودن حرف بزنم .. براتم آرزوی شادی و موفقیت کردم دیگه چرا واسم رجز میخونی.. به قول خودت...
-
دکترا..
شنبه 11 مهرماه سال 1388 10:12
مبارک باشه خانوم دکتر .. از صمیم قلب این موفقیت رو بهت تبریک میگم ..
-
توقع
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 16:44
خیلی رفتارت زشت بود خیلی ... البته از تو بیش از این نباید توقع داشت ..
-
تنها...
شنبه 2 خردادماه سال 1388 08:06
خیلی تنهام ... ولی حاضر نیستم .. از موضع خودم عقب بشینم ...
-
هر جور راحتی ...
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 10:16
...As you Wish...
-
آخرین حرفام...
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 20:26
چته؟ دنبال کدوم لینکی باز؟ هر ۳ روز یه بار دنبال لینکی!؟ فکر میکردم حرفامونو زدیم! کجا بودی تا حالا؟ باز ۵ شنبه جمعه ت تموم شد یاد من افتادی؟؟؟ نه جناب!فکر کنم خیلی با هم رک حرف زدیم اون روز...خیلی رک! گفتم بهت نمی تونم اینطوری! ادامه بدم... وقتی خواسته هام انقده بی ارزشه...احمقانه ست که جوش بیخود بخورم. رو بازی...
-
انتظار...
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 11:20
پس چی شد ؟ چرا لینک و ندادی ؟ چیه...! نمیتونی ثابت کنی ...
-
خدانگهدار
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 18:54
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...
-
درود ...
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 18:32
میدونستم تاب وتوان دوریم ونداری .. منم ندارم ... از اینکه قبول کردی مقصری و عجولانه تصمیم گرفتی .. و به اشتباه خودت معترفی خوشحالم .. و سعی میکنم ببخشمت ... و مثل همیشه دوستت دارم .. راستی امروز دومین سالروز اون کیف جادوییه ها.. ۶ بهمن ۷۶ که یادته عجب حکایتی داشتیم آنروزا ..
-
حرف مفت ...
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 22:31
ممنون از حرفات... اما متاسفانه فقط تو این قضیه خودتو دیدی...بدون اینکه حتی یه درصد طرف مقابلم به حساب بیاری... یا تهدیدم کردی...یا تحقیر کردی...یا کنایه زدی...و مثه همیشه همه ی تقصیرارو گردن من انداختی... گلایه من از فحش و بد وبیراه نیست. گلایه من از ناسزا و عصبانیت و عجولانه تصمیم گرفتنت نیست .. *اتفاقا بر خلاف حرفی...
-
پاسخی به یادداشتهای بی عنوان
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 18:16
اگه تحت فشار بودی.. اگه دوریم رنجت داده .. اگه مورد بی توجهی قرار گرفتی .. اگه اعصابت بهم ریخته و از دستم ناراحت ودلخوری.. فقط و فقط خودت مقصری. بارها ازت خواستم در رفتارو کردارت تجدید نظر کنی .. هر آدمی برای خودش شخصیت داره و قابل احترامه.. اما تو وقتی از کسی خوشت نمیآد .. یا اعمال ورفتارش باب میلت نیست .. طرف رو زیر...
-
بی عنوان...
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 10:58
-بالاخره منم اقرار میکنم که خسته شدم... 2-در رابطه با حرفایی که تو دو تا مکالمه تلفنی داشتیم خیلی خوب فکر کردم...تو منطق من که همیشه از نظر تو بی منطقیه...وقتی یکی رو دوست داری...به خطر رضای دل خودت اگه بشکنیش...اون آدمو زیر سوال نبردی...خودتو دوست داشتن خودتو زیر سوال بردی...پس هر دومون خطا کردیم....من تو رو دوست...
-
بدرود ...
شنبه 28 دیماه سال 1387 08:27
دیگه تحمل تحقیر و توهین های تو رو ندارم ...
-
روز تلخ جدایی...
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 07:54
تموم شد برای همیشه تموم شد ...!! گریه کن ای دل که دوست ، از بر ما میرود وای که از باغ عشق عطرو وفا میرود زانکه دل تنگ ما جای( دو) شادی نبود ت ا ز در آمد صفا ، نور و وفا میرود گر چه زچشمم رود همره اشک وداع مهر عزیزان کجا از دل ما میرود؟ خانه دلتنگ ما تشنه آوای اوست آه ، که از این سرا ، نغمه سرا میرود باغ دل ما از او...
-
حقیقت...
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 15:40
دیروز یکی از علما بهم گفت: وقتی یه رابطه خراب میشه...و مثلا طرفین فکر میکردن عاشق هم هستن.... معمولا مردها یه سال طول میکشه تا فراموش کنن...و خانوما دوسال!!! داشتم فکر میکردم یا اون الکی جزء علما درومده یا من غیر عادیم!! مال من ۲ ماهم طول نکشید!!! تو که بقول خودت ۲ ماهه یک زندگی ۷-۸ ساله رو فراموش کردی لابد عشق یکی دو...
-
تحول...
یکشنبه 13 آذرماه سال 1384 09:29
از این وضعیت خسته شدم... نه تو میتونی درکم کنی نه هیچ کس دیگه ... کاش میشد تحولی ایجاد کرد ...
-
انتخاب...
یکشنبه 8 آبانماه سال 1384 13:01
با یکی که مشورت میکردم همه چیزو براش گفتم از سیر تا پیاز از اول تا اینجا ... بهم خندید و گفت : خیلی احمقم گفتم : من عاشقانه دوسش دارم گفت : از کجا میدونی اونم داره گفتم : میدونم ..اگه نداشت تا اینجا ادامه نمیداد گفت : احمق جون اون داره .... ثابت کن من در مورد تو اشتباه نکردم خواهش میکنم اهمیت قائل شو و ثابت کن که من...
-
ارزش...
شنبه 7 آبانماه سال 1384 23:08
گذشت زمان داره ثابت میکنه که ما چقدر بهم علاقمندیم و تا چه اندازه برای هم ارزش قائل میشیم
-
روزای تو
شنبه 7 آبانماه سال 1384 23:05
بعضی روزا که تنهای تنهام...عین الان فقط دلم میخواد بشینمو فکر کنم... دیشب رو تخت که دراز کشیده بودم داشتم رو مقاله م کار میکردم... خیلی وقت بود که به سلامتیت یه دودی آتیش نزده بودم... پس یکی روشن کردم...اما فقط یکی!آخه مثلا قول دادم که پا رو خطی نکنم!!! بعدش لئونارد کوهن... دلم میخواست روبروم نشسته بودی...تا برات بگم:...
-
فاصله..
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1384 10:25
هنوز جای قدمهات روی دلم مونده جای نگاهت .. توی چشمام عزیز دل .. چقدر دلتنگم برای بعضی حال ها هیچ نوشته ای نمی تونه درمون باشه هیچ قلمی نمی تونه این همه دلتنگی رو بنویسه فقط اینکه چه زود گذشت چقدر از فاصله می ترسیدم چقدر از فاصله می ترسیدم و اکنون گرفتار آنم
-
سکوت...
جمعه 15 مهرماه سال 1384 19:52
میدونی نه حق تویی و نه من ... هم تو این وسط حق داری و هم من ... جوابت فقط سکوت است سکوت شاید یک روز درک کنی که اشتباه کردی..
-
تنفر تو ...
جمعه 15 مهرماه سال 1384 14:39
چیه ..بهت بر خورده ... متنفر شدی... از کی... از چی... از خودت باید متنفر شی.. از خودت بدت بیاد.... چون من دقیقا دست پرورده خودتم ... هر طوری که خواستی شدم .. هر جور که دلت خواست بودم ... پس باید از خودت و کارات و اخلاق تند و بی منطقت متنفر باشی... حرف حق تلخه ... چرا جرات شنیدن حرف حق و نداری ..چرا تو۱۰۰۰ خواسته داری...
-
حسد...
جمعه 15 مهرماه سال 1384 02:00
بالاخره اونی که نباید اتفاق بیافته ..افتاد ..کاری کردی که آدم حالش از هر چی دوستیو ..دوست بودن و عشق و وفاداری بهم بخوره ... تو که با خودت آدمهای دورت ...حرفهای مفتی که از دهنشون بی حساب کتاب صادر میشه و ...این همه مشکل میتراشی .. چرا سعی میکنی نسبت به کسی احساس مالکیت داشته باشی .. اونم یک مالکیت مسخره که فقط بلدی...
-
از تنهایی متنفرم ...
شنبه 2 مهرماه سال 1384 21:16
از تنهایی متنفرم ...میفهمی ..متنفر... از بی توجهی متنفرم.. از اینکه بخواهی دائم من و با بی توجهی تنبیه کنی و یا ادب کنی سخت رنج میکشم .. اجازه نده خودخواهی های نفست با بی توجهی من رو مورد حمله قرار بدن.... من جز تو هیچ دلخوشی تو زندگی ندارم ... اگه این بی توجهی هات بخواد دائم ادامه داشته باشه .. به ضرر هر دو مون تموم...
-
زخم...
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1384 08:12
اون قدر تو خیالاتت فرو رفتی که اصلا توجهی به نابودی عشق مون نداری دارم از خودم منتفر میشم .. از دوست داشتنم ..از محبت کردنم از اطاعت کردن های بی چون و چرا و ... از این که همیشه بی دلیل حق خودمو بتو بدم ...داره حالم دگرگون میشه میدونی زخمها سه دسته اند.. زخمهایی که می آیند و زود خوب میشوند و رد پایی نمی گذارند.....
-
پوچ...
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1384 00:22
حوصلتو ندارم درست عین خودت .. وقتی بهت نیاز دارم تنهام میزاری ... میخوام تو خودم باشم .
-
بی نشان ...
جمعه 18 شهریورماه سال 1384 11:39
احساس خوبی ندارم .. حس میکنم داری باهام وقت میگذرونی.. یک جور وسیله شدم برای رسیدن به مقاصدت .. به هرچیزو هر کس حتی اون آشغالها فکر میکنی الا به من ...! کوچکترین توجهی بهم نداری ..! خیلی نگرانم ...! سعی کن تجدید نظر کنی ..
-
دلگیرم...
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 23:45
از خود خواهی تو دلگیرم .. از بی توجهی هات .. از بی محبتی هات ... دلگیرم...