زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

روزای تو

بعضی روزا که تنهای تنهام...عین الان

فقط دلم میخواد بشینمو فکر کنم...

دیشب رو تخت که دراز کشیده بودم داشتم رو مقاله م کار میکردم...

خیلی وقت بود که به سلامتیت یه دودی آتیش نزده بودم...

پس یکی روشن کردم...اما فقط یکی!آخه مثلا قول دادم که پا رو خطی نکنم!!!

بعدش لئونارد کوهن...

دلم میخواست روبروم نشسته بودی...تا برات بگم:

که بعضی آدما مثه سیگارند ؛

هرچه خوش بوتر ؛ بهتر ؛

بعضی آدما مثل سیگارند ؛

نمی شه در برابرشون مقاومت کرد ؛

می ذاری روی لبتو لمسش میکنی ؛

بوش میکنی و سرمست می شی ؛

و بعد ... دلتو می زنه ؛

وقتی حوصله تو سر برد ؛

میندازیش زیر پا و لهش می کنی ؛

و می ری ؛

و دیگه هرگز تو تموم عمرت هم به اون سیگار فکر نمی کنی .

اون سیگار جواب هوس تو رو داد و مرد؛

تموم شد ؛ پوسید .

وقتی له شد ؛ چه اهمیتی داره اشنو باشه یا کاپتان بلک ؟
بعضی آدما عین سیگارند عزیزم ؛

انگار آفریده شده اند برای پاسخ یک لحظه ؛

هیچ سرنوشتی تلخ تر از سرنوشت یک سیگار نیست ...

پس هیچ وقت نذار که سیگار یکی بشی!!!!

همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد