زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

زخم...

  اون قدر تو خیالاتت فرو رفتی که اصلا توجهی به نابودی عشق مون نداری

   دارم از خودم منتفر میشم .. از دوست داشتنم ..از محبت کردنم 

  از اطاعت کردن های بی چون و چرا و ...

   از این که همیشه بی دلیل حق خودمو بتو بدم ...داره حالم دگرگون میشه

    میدونی زخمها سه دسته اند..

    زخمهایی که می آیند و زود خوب میشوند و رد پایی نمی گذارند..

    زخمهایی که می آیند  ممکن است دیر بروند ولی وقتی می روند جا پایی نمی گذارند.

     زخمهایی که می آیند ممکن است زود بروند ولی رد پایشان تا ابد می ماند…تا ابد.

     دسته سوم از همه دردناک تر است زیرا حتی اگر بعد ازسالها نگاهش کنی...
 
     دردی مانند روز اول تمام وجودت رو میگیره..

      داری مثل نوع سوم رو دلم رو وجودم و روحم اثر ...

پوچ...

  حوصلتو ندارم درست عین خودت ..

  وقتی بهت نیاز دارم تنهام میزاری  ...

  میخوام تو خودم باشم .

بی نشان ...

احساس خوبی ندارم ..
حس میکنم  داری باهام  وقت میگذرونی..
 یک جور وسیله شدم برای رسیدن به مقاصدت ..
به هرچیزو هر کس حتی اون آشغالها فکر میکنی الا به من ...!
کوچکترین توجهی بهم نداری ..!
خیلی نگرانم ...!
سعی کن تجدید نظر کنی ..

دلگیرم...

 از خود خواهی تو دلگیرم ..

  از بی توجهی هات ..

  از بی محبتی هات ...

  دلگیرم...