زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

زمزمه های من و تو

درد دل های خیلی خصوصی

هر جور راحتی ...

 

  ...As you Wish...

آخرین حرفام...

چته؟ 

دنبال کدوم لینکی باز؟  

هر ۳ روز یه بار دنبال لینکی!؟ 

فکر میکردم حرفامونو زدیم! 

کجا بودی تا حالا؟ باز ۵ شنبه جمعه ت تموم شد یاد من افتادی؟؟؟ 

نه جناب!فکر کنم خیلی با هم رک حرف زدیم اون روز...خیلی رک! 

گفتم بهت نمی تونم اینطوری! ادامه بدم... 

وقتی خواسته هام انقده بی ارزشه...احمقانه ست که جوش بیخود بخورم. 

رو بازی نمیکنی...از اولم همینطور...نه اینکه نخوای...نمی تونی!... 

ضمنا

تو هم مگه نگفتی خسته شدی؟ 

دست از سرت بردارم؟ 

ولت کنم؟ 

دیگه دردت چیه؟  

اولش گفتی ۶ ماهه تو نت نرفتی...بعدش گفتی حوصله ت سر رفته بوده رفتی تو نت؟ 

مگه نگفتی هر کاری کردی دوست داشتی...دلت خواسته؟ به کسی هم مربوط نیست..

پس دیگه چی میگی؟

 

  

اگه میخوای خیالت راحت باشه که بعدا بشینی بگی من شکاک بودم...بد دل بودم...تو بیگناه بودی... 

هیچ خیالی نیست...از همین حالا برو با هر کس دیگه دوست شدی بگو...تو بهترین بودی 

و من بدترین... 

دیگه دست از سرم بردار. 

شتر سواری دولا دولا نمیشه...من نه دیگه حوصله دارم...نه دیگه میخوام یه رابطه داشته باشم 

که بخوام به جای لذت بردن ازش ...هر روز تنمو بلرزونه...بد دل بشم...شکاک بشم...بی اعتماد بشم...به خانواده م حواب پس بدم...به خاطرش مجبور شم دروغ بگم...سن و سالمم دیگه مناسب نیست که بگم ایشون دوست پسر ۵ سالمه!!!...نیستم دیگه. 

با خودمم خیلی کلنجار رفتم...گفتمم واست...نهایتا میگم نشد...نتونستیم ادامه بدیم... 

بهتر از اینه که هر روز بشینمو بگم: هست؟...کجاست؟...با کیه؟...چی کار میکنه؟... 

نه کشته مرده ی ۲-۳ دقیقه تماس تلفنیتم...نه دیگه میدونم تو این رابطه چیکاره م...  

رابطه پر از علامت سوالم به دردم نمی خوره...  

یا یکی تو زندگی کسی هست...یا نمیشه گفت هست اما نسیه هست...روزی ۵ دقیقه! 

 

به قول تو رابطه احساسیمون به فاک رفت...رابطه کاریم دیگه نمیخوام. 

شدیم دو تا غریبه...خیلی ساده و بی دردسر.

 

  

 

انتظار...


پس چی شد  ؟ 

 

 چرا لینک و ندادی ؟  

 

چیه...!  نمیتونی ثابت کنی ...